تولد یک سالگی(1)
سلامممممممممممممممممممممم به همه تولد خودم مبارک با توجه به اینکه بنده در روز تولدم باید میرفتم و یک واکسن میزدم بابا و مامان تصمیم گرفتند که تولد منو چند روز زودتر یعنی روز جمعه گذشته برگزار کنند. به همین خاطر بابا و مامان خیلی زود مشغول به کار شدند تا مقدمات کار رو فراهم کنند. اولش بابایی رفت شرکت و با المنت بخاری برقی یک اره برای بریدن یونولیت اختراع کرد. اونوقت اسم منو با ینولیت ساخت. به این صورت: (آدم تو ساعت کاری از این کارها میکنه ) بعدش اسم منو داد تا عمو احسان رنگ کنه و نتیجه کارشون شد این: ببینید چه خوشگل شد سپس بابایی رفت و یکم بادکنک آرایی یاد ...
نویسنده :
کیان و نیکا
10:15